خــــــــ ـ‌ـ‌ ـ ــ وابـــــــــــ بـ ـ ـ‌ـا ز ی

من؟...من خواب هایم را زنـ ـدگی میکنم...

خــــــــ ـ‌ـ‌ ـ ــ وابـــــــــــ بـ ـ ـ‌ـا ز ی

من؟...من خواب هایم را زنـ ـدگی میکنم...

گل گلدون من

میگویم میترسم از این که به آدم ها نزدیک شوم دوست بدارم 

چه میدانم دوستم بدارند 

از تعهد از عشق 

از اینکه به یکی دلبسته که نه حتی وابسته شوم هراس دارم 

هراس اینکه او برود  

و من بمانم... 

میگوید گاماس گاماس اول سعی کن یاد بگیری دوست داشته باشی دلت برای کسی یا حتی چیزی بتپد برای دیدنش ثانیه شماری کنی  

از مراقبت ازش لذت ببری  

آن وقت یاد میگیری از آدم ها هم همینطور مراقبت کنی  

و دل ببندی 

فردا میشود برایم گلدا می آورد 

یک گلدان کوچک 

یک کاکتوس کوچک 

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:33 ب.ظ http://hamrahi.blogsky.com

سلام و درود
من هم یه جور خواب بازم.
لینک کردمتون تا پیگیر شوم.

نوستالژی باز مدرن یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:04 ب.ظ http://nostalozhi.blogfa.com/

نوشته های زیبایی داری. مرسی که به ما سر زدی . لینک شدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد