-
خواب 5ام:از رنجی که میبرم
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 10:08
یکی مثه من که در زندگیش هیچ رنجی نبرده از جنس رنج مردمان دردهایش رنج هایش و غصه هایش یک جوری بوده انگار مال خودش بوده نه درد عشقی نه درد هجری نه درد جهلی نیاز دارد که هر از چند گاهی suffer بشود یک چیزی بکوباندش زمین و از آن سر در هوایی درش بیاورد نیاز دارد تا fail بشود تا درد سقوط را درک کند و بعد انگار همه ی این ها...
-
خواب چهارم :کابوس دایی جان ناپلئون
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 13:51
ریی*س جمهورم نشدیم که الان که کنکور را قهوه کردیم و سازمان سنجش رنگ آمیزی شده بگوییم این گند ما به خاطر این بود که آقای سنجش با تجهیزاتی که دارد مانع از قبولی ما شده است
-
خواب سوم
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 08:51
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 تازگی ها زندگیم به طرز غیر واقعی واقعی شده است.انگار واستاده ام وسط یکی از فیلم های اصغر فرهادی همان که وقتی فیلمی ازش میبینی انگار داری مووی را زندگی میکنیش. من از این همه واقعیت می ترسم... وقتی همه چیز غیر واقعی باشد رویا و خیال باشد همه چیز راحت تراست حتی قبول...
-
گل گلدون من
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 18:28
میگویم میترسم از این که به آدم ها نزدیک شوم دوست بدارم چه میدانم دوستم بدارند از تعهد از عشق از اینکه به یکی دلبسته که نه حتی وابسته شوم هراس دارم هراس اینکه او برود و من بمانم... میگوید گاماس گاماس اول سعی کن یاد بگیری دوست داشته باشی دلت برای کسی یا حتی چیزی بتپد برای دیدنش ثانیه شماری کنی از مراقبت ازش لذت ببری آن...
-
Alfa
شنبه 27 فروردینماه سال 1390 13:29
اوه نه عزیزکم این بار نه فراریم نه پنهان شدم و نه از تو بریده ام من فقط یک خواب بازم که دارم وسط خواب هایم تو را به ابدیت روانه میکنم... . . .میدانید اینجا آمده ام چون از این همه واضح بودن گریزانم دلم هوس hide and seek کرده... از آن هایی که پناه میگیری و گم میشوی برای همیشه