خــــــــ ـ‌ـ‌ ـ ــ وابـــــــــــ بـ ـ ـ‌ـا ز ی

من؟...من خواب هایم را زنـ ـدگی میکنم...

خــــــــ ـ‌ـ‌ ـ ــ وابـــــــــــ بـ ـ ـ‌ـا ز ی

من؟...من خواب هایم را زنـ ـدگی میکنم...

خواب 5ام:از رنجی که میبرم

یکی مثه من که در زندگیش

هیچ رنجی نبرده از جنس رنج مردمان

دردهایش رنج هایش و غصه هایش یک جوری بوده

انگار مال خودش بوده نه درد عشقی نه درد هجری نه درد جهلی

نیاز دارد که هر از چند گاهی suffer بشود

یک چیزی بکوباندش زمین و از آن سر در هوایی درش بیاورد

نیاز دارد تا fail بشود تا درد سقوط را درک کند

و بعد انگار همه ی این ها چشم هایش را باز کند باز تر و باز تر اینقدر که دیگر دست از به زدن دردهای ناچیزش و کندن زخم های کهنه دست بر دارد

و بفهمد زندگی چیزهای بیشتری برایش قایم کرده تا این همه غوطه خوردن در یک برهه ی زمانی خاص

این شکست را این سقوط را این رنج را دوست دارم.


خواب چهارم :کابوس دایی جان ناپلئون

ریی*س جمهورم نشدیم 

 که الان که کنکور را قهوه کردیم و سازمان سنجش رنگ آمیزی شده 

بگوییم این گند ما به خاطر این بود 

 که آقای سنجش با تجهیزاتی که دارد مانع از قبولی ما شده است